گوشی به راه کعبه
در خوابهای بی سر و سامانمان بمان
ای آخرین ستاره ی اندوه ِ آسمان
در کنج خلوت شب تشویش رخنه کن
با ما سرود ِ«میرسم از راه»را بخوان
تصویر تو بزرگترین باور من است
مردی همیشه داشته لبخند بر لبان
مردی شبیه قصه ی خرما و نان عزیز
مردی شبیه قصه ی بابای مهربان
مردی شبیه تشنگی و بغض کودکان
مردی شبیه قصهی سرخ ستارگان
مردی شبیه ماه ، مردی بریده دست
مردی شبیه مردترین مرد داستان ...
تصویر تو بزرگتر از باور من است
ای آشنای گمشده ی ناشناسمان
تا کی تمام هفته همین شعر باشد و
آواز دلشکسته ی امید ، بعد از آن
جمعه به جمعه قصه به تکرار میرسد
آواز دلشکسته ی ما ، اشک جمکران
هفته به هفته خسته تر از قبل می شویم
قطره به قطره اشک پس از آن پیات روان
آیینه ها پر از غم و تردید مانده اند
اشعار تلخ حسرت و یاس است بر زبان
در راه مانده ایم و کسی نیست در افق
تنها حضور توست امید مسافران
چشمی به راه آمدنت دوختیم و باز
گوشی به راه کعبه ...
بر نغمه ی اذان ...
هانی رضوی
بر گرفته از آثار ارسالی به جشنواره سراسری طوبی